عشق پر دردسر پارت ۵۱

#امیر
زنگ زدم به نیکا و همه چی رو برای نیکا تعریف کردم و اونم گفت که باشه میارتش




#نیکا
با دیانا رسیدیم سر کوچه که به امیر پیام دادم گفتم که ما سر کوچه هستیم





#ارسلان
امیر گفتش که سر کوچه هستن
منم سریع رفتم برف شادی و کیک و بقیه وسایل ها رو آوردم
که برف شادی رو دادم به مهران (رفیق ارسلان ) و فشفشه ها رو رو دادم به بقیه بچه ها
با کمک امیر شمع روشن کردیم و منتظر دیانا بودیم
چند ثانیه نگذشت که صدای در اومد امیر اول اهنگ رو پلی کردم و بعد هم درو باز که دیدم دیانا با دیدم اینا هیجان زده شد
خیلی خوشحال بودم که تونستم خنده بیارم روی لبش
رفتم جلو و بعدش کردم
شمع رو فوت کرد و همه دست زدین واسش






#دیانا
با نیکا رفتیم خونه که در رو زدم وقتی در باز شد دیدم که همه دارن میگن تولدت مبارک دیانا
خیلی خوشحال شدم و از هیجان نمیدونستم چیکار کنم
رفتم ارسلان رو بغل کردم و بعد هم شمع روی کیک رو فوت کردم ولی قبلش آرزو کردم
رفتیم نشستیم که دیدم ارسلان با دوتا پاکت اومد سمتم
و گفتش که اینا کادو های من به تو هست
اولی جعبه رو باز کردم که دیدم یه نیم ست هست خیلی خوشحال شدم
سریع و با هیجان جعبه ی دومی رو باز کردم که دیدم همون چیزی هست که همیشه میخواستم
یه پک کامل دخترانه با طرح بابونه
از خوشحالی پریدم توی بغل ارسلان و ازش تشکر کردم
ببخشید این پارت کم بود
دیدگاه ها (۱۹)

عشق پر دردسر پارت ۵۲

۷۰۰تاییمون مبارک خیلی ممنون که تا اینجا کنارم بودیدخیلی خوشح...

عشق پر دردسر پارت ۵۰

عشق پر دردسر پارت ۴۹

رمان بغلی من پارت ۵۷ارسلان: از اینه نگاهی به عقب کردم روی صن...

رمان بغلی من پارت ۵۰دیانا :خوشگله ارسلان: آره بریم تو ماشین ...

رمان بغلی من پارت ۶۸ارسلان: جواب پیامشو دادم میخوای بری خون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط